کد مطلب:95303 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

زهد: برداشت کم برای بازدهی زیاد











چندی پیش سفری كوتاه به اصفهان اتفاق داد، در آن اوقات روزی در محفلی از اهل فضل بحث «زهد» مطرح شد و جوانب مختلف مطلب با توجه به تعلیمات همه جانبه اسلام مورد توجه واقع شد، همگان می خواستند تعبیری جامع و رسا برای زهد به مفهوم خاص اسلامی پیدا كنند. در آن میان دبیری فاضل-[1] كه بعد معلوم شد دست در كار رساله ای در این موضوع است و یادداشتهای خود را در اختیار من گذاشت- تعبیری نغز و رسا كرد، گفت: «زهد اسلامی عبارت است از برداشت كم و بازدهی زیاد».

این تعبیر برای من جالب بود. آنرا با تصورات و استنباط قبلی خودم- كه در طی چند مقاله از این سلسله مقالات شرح دادم- منطبق یافتم. فقط با اجازه آن مرد فاضل، تصرف مختصری كرده می گویم: «زهد عبارت است از برداشت كم برای بازدهی زیاد»؛ یعنی رابطه ای میان «كم برداشت كردن» از یك طرف و «زیاد بازدهی دادن» از طرف دیگر موجود است؛ بازدهی های انسانی انسان و تجلیات شخصیت

[صفحه 261]

انسانی انسان، چه در قسمت عاطفه و اخلاق، و چه در قسمت تعاونها و همكاریهای اجتماعی، و چه از نظر شرافت و حیثیت انسانی، و چه از نظر عروج و صعود به عالم بالا، همه و همه رابطه معكوس دارند با برداشتها و برخورداریهای مادی.

انسان این ویژگی را دارد كه برداشت و برخورداری زیاد از ماده و طبیعت و تنعم و اسراف در لذات، او را در آنچه هنر و كمال انسانی نامیده می شود ضعیف تر و زبونتر و بی بارتر و عقیم تر می سازد، و برعكس پرهیز از برداشت و برخورداری (البته در حدود معینی) گوهر او را صفا و جلا می بخشد، فكر و اراده (دو نیروی عالی انسانی) را نیرومندتر می كند.

این حیوان است كه برداشت و برخورداری بیشتر، او را در كمال حیوانی به جلو می برد. در حیوان نیز آنچه به منزله «هنر» نامیده می شود اینطور نیست؛ یعنی یك حیوان برای اینكه چاقتر بشود و گوشتش بهتر مورد استفاده قرار بگیرد، و یا برای اینكه شیر و پشم بیشتری بدهد باید هر چه بیشتر تیمار شود، اما یك اسب مسابقه چنین نیست. اسب سر طویله محال است كه از عهده مسابقه بیرون آید؛ اسبی می باید كه روزها بلكه ماهها تمرین كم خوراكی دیده باشد و لاغر میان شده باشد، گوشتها و پیه های اضافی را ریخته باشد تا چابك و چالاك شده و به تیزروی كه از نوع «هنر» و فعالیت برای آن حیوان است قادر گردد.

زهد برای آدمی تمرین است، اما تمرین روح. روح با زهد ورزش می یابد و تعلقات اضافی را می ریزد، سبكبال و سبكبار می گردد و در میدان فضائل، سبك به پرواز در می آید.

[صفحه 262]

از قضا علی علیه السلام از تقوا و زهد به «ورزش» تعبیر می كند. كلمه «ریاضت» در مفهوم اصلی خودش عبارت است از ورزش و تمرین مقدماتی اسب مسابقه. ورزش هم «ریاضت» نامیده می شود.

می فرماید:

و انما هی نفسی اروضها بالتقوی[2].

همانا نفس خویش را با تقوا ورزش می دهم.

گیاهها چطور؟ گیاه هم مانند حیوان است. لااقل قسمتی از آنچه می توان آنرا- ولو با تشبیه و مسامحه- «هنر» گیاه نامید، مشروط به برداشت كمتر است از طبیعت.

علی علیه السلام به این نكته نیز اشاره می كند و از گیاهان مثلی می آورد.

در یكی از نامه هایش پس از آنكه زندگی زاهدانه و قانعانه و كم برداشت خویشرا برای یكی از فرماندارانش تشریح می كند و او را ترغیب می نماید كه در زندگی این راه را پیشه سازد، می فرماید:

«مثل اینستكه اعتراض معترض را می شنوم كه اگر برداشت علی این اندازه كم باشد، باید به علت ضعف قادر به هماوردی با دلاوران نباشد. پس چگونه است كه هیچ دلاوری تاب هماوردی او را ندارد؟ ولی اشتباه می كنند. آنكه با سختیهای زندگی دست به گریبان است، نیرومندتر و آبدیده تر از كوره بیرون می آید؛ همانا چوب درخت

[صفحه 263]

صحرایی كه به دست باغبان نوازشش نمی دهد و هر لحظه به سراغش نمی رود و با محرومیتها همواره در نبرد است محكمتر، با صلابت تر، و آتشش فروزانتر و دیرپاتر است».

این قانون كه بر جانداران حاكم است، بر انسان بما هو انسان (یعنی از نظر خصلتهای خاص انسانی، از نظر همان چیزها كه به نام «شخصیت انسانی» نامیده می شود) به درجاتی بیشتر حكومت می كند.

كلمه «زهد» با همه مفهوم عالی و انسانی كه دارد سر نوشت شومی پیدا كرده است، و مخصوصا در عصر ما ظالمانه محكوم می شود. در مفهوم این كلمه غالبا تحریف و اشتباهكاری به عمد یا غیر عمد رخ می دهد؛ گاهی مساوی با تظاهر و ریا معرفی می شود و گاهی مرادف با «رهبانیت و عزلت و گوشه گیری».

هر كسی درباره اصطلاحات شخصی خود مختار است كه این الفاظ را به هر معنی كه می خواهد استعمال كند، اما هرگز نمی توان مفهوم واصطلاح دیگری را به بهانه یك مفهوم غلط و یك اصطلاح دیگر محكوم كرد.

اسلام در سیستم اخلاقی و تربیتی خود كلمه و اصطلاحی به كار برده است به نام «زهد». نهج البلاغه و روایات اسلامی پر است از این كلمه. ما اگر بخواهیم درباره زهد اسلامی بحث كنیم باید قبل از هر چیز مفهوم اسلامی آنرا درك كنیم، سپس درباره آن قضاوت كنیم. مفهوم زهد اسلامی همین است كه گفته شد و فلسفه اش نیز همان

[صفحه 264]

است كه با استناد به مدارك اسلامی توضیح داده شد. حالا كجای آن مورد ایراد است؟ هر كجا كه ایرادی دارد بگویید تا استفاده كنیم.

از آنچه گفته شد معلوم شد كه اسلام در زمینه ی زهد، دو چیز را سخت محكوم كرده است: یكی رهبانیت و دیگری ماده پرستی و پول پرستی و به عبارت جامعتر «دنیازدگی» را.

كدام مكتب و منطق است كه رهبانیت را توصیه كند و كدام مكتب است كه به پول پرستی و كالاپرستی و یا مقام پرستی و به عبارت جامعتر «دنیازدگی» توصیه كند؟ و آیا ممكن است انسان اسیر و گرفتار و بنده و برده ی مادیات باشد و به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام بنده ی دنیا و بنده ی كسی باشد كه دنیا در اختیار اوست و آنگاه از شخصیت دم بزند؟!

در اینجا مناسب می بینم قسمتی از عبارات یك نویسنده ی ماركسیست را در رابطه ی پول پرستی و شخصیت انسانی نقل كنم. این نویسنده در كتابی جامع و مفید كه در زمینه اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد كمونیستی نوشته است، به جنبه اخلاقی حكومت پول بر اجتماع توجه می كند و می گوید:

«تسلط فوق العاده «طلا» در اجتماع معاصر، غالبا باعث تأثر و انزجار قلبهای حساس است. مردان طالب حقیقت همیشه تنفر خود را نسبت به این «فلز پلید»! ابراز می دارند

[صفحه 265]

و فساد اصلی اجتماع معاصر را بواسطه وجود طلا می دانند. ولی در حقیقت تكه های دایره مانند یك فلز زرد و درخشنده كه طلایش می نامند تقصیر و گناهی ندارد... قدرت و تسلط پول، نماینده و مظهر عمومی قدرت و تسلط اشیاء بر بشر است.این قدرت تسلط اشیاء بر بشر از خصائص عمده اقتصاد بدون نظم و مبتنی بر مبادله می باشد. همانطور كه بشر بی تمدن زمان قدیم بتی را كه به دست خود می ساخت معبود و مسجود خود قرار می داد و آنرا می پرستید، بشر دوران معاصر نیز مصنوع خود را می پرستند و زندگیش تحت تسلط و اقتدار اشیائی است كه به دست خود ساخته و پرداخته است... برای آنكه كالا پرستی و پول پرستی كه ناپاكترین شكل تكامل یافته كالا پرستی است به كلی ریشه كن شود، باید علل اجتماعی كه آنها را به وجود آورده است از بین برد و سازمان اجتماع را طوری تنظیم كرد كه سلطه و اقتدار سكه های كوچك (این فلز زرد و درخشان) بر بشر محو و نابود گردد. در چنین سازمانی دیگر حكومت اشیاء بر بشر وجود نخواهد داشت، بلكه بر عكس بشر منطقا و بر طبق نقشه معین بر اشیاء حكومت خواهد كرد و احترام و گرامی داشتن «شخصیت بشر» جایگزین پرستش پول خواهد بود».[3].

ما با نظر نویسنده مبنی بر اینكه حكومت اشیاء بر بشر و

[صفحه 266]

مخصوصا حكومت پول بر بشر بر خلاف شؤون و حیثیت و شرافت بشری است و در دنائت و پستی نظیر بت پرستی است موافقیم، ولی با راه چاره انحصاری او موافق نیستیم.

اینكه از نظر اجتماعی و اقتصادی باید اصل مالكیت اشتراكی جای او را بگیرد یا نه، مورد بحث ما نیست، ولی پیشنهاد اینراه از جنبه اخلاقی درست مثل اینست كه برای آنكه روح امانت را به اجتماع باز گردانیم، موضوع امانت را معدوم سازیم.

بشر آنگاه شخصیت خود را باز می یابد كه شخصا گریبان خویشرا از تسلط پول خلاص كند و خود را از اختیار پول خارج سازد و پول را در اختیار خود قرار دهد. شخصیت واقعی آنجا است كه امكان تسلط پول و كالا باشد، در عین حال بشر بر پول و كالا حكومت كند نه پول و كالا بر بشر. این چنین شخصیت داشتن همان است كه اسلام آنرا «زهد» می نامد.

در مكتب تربیتی اسلام، انسان شخصیت خویش را باز می یابد بدون آنكه نیازی به از بین بردن حق تملك در كار باشد. تربیت یافتگان اسلام در پرتو تعلیمات اسلامی به نیروی «زهد» مجهزند و حكومت پول و كالا را از خویشتن دور و حكومت خویشرا بر آنها مستقر می سازند.

[صفحه 267]


صفحه 261، 262، 263، 264، 265، 266، 267.








    1. آقای اكبر پرورش.
    2. نهج البلاغه، نامه 45.
    3. اصول اقتصاد نوشین، فصل «شكل ارزش- پول».